گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فلسفه اسلامی
جلد اول
تقدم بحث حركت توسطی و قطعی بر تعريف حركت


نكته دوم در اين مسئله اينكه بعد از بيان حركت قطعيه و حركت توسطيه‏
يعنی بعد از اينكه ما يكی از اين دو بيان را به عنوان حقيقت حركت‏
پذيرفتيم و يا به هر دو نوع حركت در خارج قائل شديم ، آنگاه با پذيرفتن‏
هر يك از اين وجوه ، تعاريف ما درباره حركت فرق خواهد كرد . و البته‏
بهتر بود كه آخوند هم ابتدا اين بحث را طرح نموده و سپس تعاريف حركت‏
را پيش می‏كشيد .
علاوه بر اين آنچه بايد در بحث حركت انجام داد مقايسه تعاريف و مداقه‏
در آنهاست كه آيا تعاريف به همين ها محدود می‏شود يا نه ، چنانكه خود
ملاصدرا علاوه بر اينها تعريف ديگری هم كرده است كه حركت عبارت است از
صيرورت يعنی شدن . آيا تعريف ارسطو كه حركت را كمال اول می‏داند بهتر
است يا تعريف بوعلی ؟ و به هر حال اين مقايسه هم بايد بعد از رسيدگی درباره‏
حركت قطعيه و توسطيه صورت بگيرد .
اما درباره اينكه ماهيت حركت چگونه است ؟ كه البته مقصود از ماهيت‏
، چگونگی وجود آن در خارج است ، در اين باره در فصل 11 [ مبحث قوه و
فعل كتاب " اسفار " ] تحت عنوان " فصل فی تحقيق القول فی نحو وجود
الحركه " بحث می‏كند و می‏خواهند ببينند آن چيزی كه در خارج حركت‏
می‏ناميم وجودش چگونه وجودی است ؟ آيا وجودی است بسيط كه قابل تجزی به‏
اجزاء نيست نظير نقطه ؟ يا كه خير وجودی است ممتد و قابل تجزيه همچون‏
خط ؟ در اينجا قبلا بايد نكته‏ای را متذكر شويم تا باعث اشتباه نشود
چنانكه برای خيلی‏ها می‏شود و آن اينكه حركت را كه ما در اينجا در دو شق‏
بحث می‏كنيم به معنی دو قسم نيست چه يك وقت می‏گوئيم حركت بر دو قسم‏
است حركت مستدير و حركت مستقيم اين هر دو حركتند و از اقسام آن هستند
ولی در اينجا بحث بر سر اينست كه حركت به دو معنی است يعنی آن‏
واقعيت خارجی را كه ما به اسم حركت می‏ناميم دو معنی برای آن متصور است‏
كه قهرا آن واقعيت با حفظ وحدتش بيش از يكی از آن معانی را نمی‏تواند
در بر داشته باشد . يعنی حركت اسمی است كه يا اين معنا ، مسمای آن است‏
و يا آن معنای ديگر . به عبارت ديگر كلمه حركت مشترك لفظی است ميان‏
اين دو معنا و نه مشترك معنوی . حركت لفظی است كه در خارج معنای واحدی‏
دارد و معنای ديگری كه ساخته ذهن است .
اهميت توجه به اين نكته روشن است چه حركت در معنائی كه وجودش نقطه‏
مانند است امری است دفعی الوجود كه در آن حادث می‏شود ولی در زمان‏
مستمر و باقی است و به عكس لازمه اينكه حركت وجود خطی داشته باشد اين‏
است كه دفعی الوجود نباشد بلكه حدوث آن مستمر ، تدريجی و در زمان باشد
و قهرا وقتی چيزی حدوثی در زمان داشته باشد مستمرا ، همين طور فنائی هم‏
در
زمان خواهد داشت مستمرا ، و واضح است كه اين دو نحوه وجود نمی‏توانند
متعلق به يك واقعيت و موجود باشند . پس حركت دو قسم نبوده و بلكه به‏
قول شيخ در شفا " الحركه اسم لمعنيين " يعنی حركت واقعيت خارجی‏ای‏
است كه از آن دو تعبير شده است